سرخی یا بثوری که در تابستان بعلت کثرت خوی و عرق بر بشره پدید آید. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا). خشک رنده. - عرق سوز شدن، پیدا شدن سوزه ها یعنی بثوری از کثرت خوی بر پوست، بر اثر گرما. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا)
سرخی یا بثوری که در تابستان بعلت کثرت خوی و عرق بر بشره پدید آید. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا). خشک رنده. - عرق سوز شدن، پیدا شدن سوزه ها یعنی بثوری از کثرت خوی بر پوست، بر اثر گرما. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا)
ویژگی درویشی که در حال جذبه خرقه را از تن درمی آورد و می سوزاند، در حال سوزاندن خرقه، برای مثال گه آسوده در گوشه ای خرقه دوز / گه آشفته در مجلسی خرقه سوز (سعدی۱ - ۱۰۳)
ویژگی درویشی که در حال جذبه خرقه را از تن درمی آورد و می سوزاند، در حال سوزاندن خرقه، برای مِثال گه آسوده در گوشه ای خرقه دوز / گه آشفته در مجلسی خرقه سوز (سعدی۱ - ۱۰۳)
در اصطلاح پزشکی، جوشهای کوچکی که بر اثر ترشح زیاد عرق بر سطح پوست عارض میشوند. عرق جوش. (از فرهنگ فارسی معین). - عرق گز شدن، بر اثر خوی کردن، بثورات خرد در تن پیدا آمدن
در اصطلاح پزشکی، جوشهای کوچکی که بر اثر ترشح زیاد عرق بر سطح پوست عارض میشوند. عرق جوش. (از فرهنگ فارسی معین). - عرق گز شدن، بر اثر خوی کردن، بثورات خرد در تن پیدا آمدن
که حیله سازد. فریبنده و مکرساز: دست بدار ای چو فلک زرق ساز ز آستی کوته و دست دراز نظامی. مشو جفت این جادوی زرق ساز که پنهان کشست آشکارانواز. نظامی. رجوع به زرق شود
که حیله سازد. فریبنده و مکرساز: دست بدار ای چو فلک زرق ساز ز آستی کوته و دست دراز نظامی. مشو جفت این جادوی زرق ساز که پنهان کشست آشکارانواز. نظامی. رجوع به زرق شود